اگه خواستی بری از قصه ی من یواشترک آخه از صدای پات بغض یکی خورده ترک هر جا رفتی به سلامت هر کی دزدید دلتو نازه شصتش تو دلت شاد دله ما هم به درک
- مهندسی عمران
- -
- براش بنویس دوستت دارم آخه می دونی آدما گاهی اوقات خیلی زود حرفا شو نو از یاد می برن ولی یه نوشته , به این سادگیا پاک شدنی نیست گرچه پاره کردن یک کاغذ از شکستن یک قلب هم ساده تره ولی تو بنویس ... تو ... بنویس
- آرام وارد خانه دلم شدی محکم درش را بستی محکمتر از محکم آنچنان چفتش را بستی که هیچ کس را یاری آن نیست تا درش را بگشاید آنچنان در را بسته ای که حتی به خودم نیز اجازه ورود نمی دهی! آنچنان در را بسته ای که حتی خودت نیز قادر به گشودنش نیستی ! افسانه من ! خوبم ! بمان همانجا