ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
می دانید که نمی شود!
اگر می توانستم یک بار دیگر زندگی کنم ، سعی می کردم بیشتر اشتباه کنم ، بی عیب و نقص نباشم ، بیشتر استراحت می کردم .خیلی چیزها بود که آنها را نباید جدی می گرفتم ، باید دیوانه تر می بودم .
اگر یک بار دیگر به دنیا می آمدم ، بیشتر شانس خود را امتحان می کردم ، بیشتر سفر می رفتم ، قله های بیشتری را فتح می کردم ، در رودخانه های بیشتر شنا می کردم ، به نقاط تازه تری می رفتم و بیشتر بستنی می خوردم .
با مشکلات حقیقی روبرو می شدم و مشکلات خیالی را کنار می گذاشتم .
می دانید ، من از آن دسته آدمهایی بودم که در تمام لحظات زندگی محتاط ، عاقلانه و سالم زندگی می کردم . اگر دوباره متولد می شدم ، تمام لحظات زندگی را از آن خود می کردم .
من از آن دسته آدمهایی بودم که همیشه با دماسنج ، کیسه آب جوش و بارانی و چتر نجات سفر می کردم . اگر بار دیگر متولد می شدم ، سبک تر به مسافرت می رفتم .
اگر زندگی بار دیگر تکرار می شد ، در سپیده دم روزهای بهاری ، با پای برهنه پیاده روی می کردم و در پاییز ، تا دیر وقت به خانه بر نمی گشتم ، بیشتر چرخ و فلک سواری می کردم ، طلوع خورشید را بیشتر تماشا می کردم و با بچه ها بیشتر وقت می گذراندم . فقط اگر زندگی بار دیگر تکرار می شد .
اما می دانید که نمی شود ! "